امروز

یکشنبه, ۴ آذر , ۱۴۰۳

  ساعت

۰۳:۵۲ قبل از ظهر

سایز متن   /

۰-۹۷۵۹۱۱۰۰۱۲۹۱۴۰۸۷۸۸_irannaz_com

باشگاه خبرنگاران تفکر جوان: درس‏هاى عاشورا همواره بحثى زنده، حیات‏بخش و حرکت‏آفرین است. هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودى به وقوع پیوست اما درس‏هاى آن ویژه زمان و مکان خاصى نیست. عدالت‏خواهى و ستم‏ستیزى، عزت، پاسدارى از اسلام و ارزشهاى اسلامى، شهادت در راه خدا، جمع میان سیاست و معنویت، امر به معروف و نهى از منکر از جمله درس‏هاى مهم در عرصه رفتارسیاسى رویداد عاشورا است.

 

نویسنده پس از تبیین مسائل یاد شده و بیان نمونه‏هایى از آن در کلام و رفتار امام حسین(ع)، به بررسى عبرت‏هاى عاشورا مى‏پردازد. وى تحلیل عوامل زمینه‏ساز حادثه عاشورا را مایه عبرت جامعه اسلامى و نظام دینى دانسته، مهم‏ترین آن‏ها را تحت عنوان دگرگونى ارزش‏ها و آرمان‏هاى حاکم بر جامعه نبوى و کوتاهى خواص از انجام رسالت خود، بازگو مى‏نماید. جدایى مردم از اهل‏بیت(ع) و دنیاگرایى خواص از جمله موضوعاتى است که در این بخش مورد توجه قرار گرفته است.

 

مقدمه

 

در باره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشته‏اند. باز هم جاى گفتن و نوشتن باقى است، چرا که این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده‏اى برخوردار است که هر چه بیش‏تر به تحلیل و بررسى آن پرداخته شود زوایاى نوتر و تازه‏ترى از آن آشکار خواهد شد. قیام عاشورا از سال ۶۱ هجرى تا امروز همچون چشمه‏اى جوشان و خروشان از آب زلال و گواراى خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب کرده، و الهام‏بخش بسیارى از نهضت‏هاى حقّ علیه باطل بوده است. انقلاب اسلامى، به رهبرى امام خمینى(ره) از عاشورا الهام گرفت. ماندگارى و پایایى آن نیز در گرو بهره‏گیرى از درس‏ها و عبرت‏هاى آن است. درس‏هاى عاشورا در گستره زمان و زمین همچنان ادامه دارد، چرا که در ادبیات عاشورا آمده‏است:
«کلّ یوم عاشورا و کل ارض کربلا و کل شهر محرم.»[۱] یعنى درگیرى حقّ‏جویان و عدالت‏خواهان با باطل و ستمگران همیشگى است. رویداد عاشورا در تاریخ همواره قابل تکرار است. از این روى، عاشورا رسالت بزرگى را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف‏اند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا که زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است. سخن ما در این گفتار با عنوان : «درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سیاسى» در باره یکى از اساسى‏ترین ابعاد این حادثه بزرگ است که در دو بخش آن را پى خواهیم‏گرفت: الف. درس‏هاى عاشورا؛ ب. عبرت‏هاى عاشورا. پیش از آن یادآورى چند نکته مفید و مناسب مى‏نماید:

 

  1. تفاوت درس و عبرت

درس گرفتن از قیام عاشورا یعنى گفتار و رفتار عاشورائیان را در زندگى فردى و اجتماعى، الگو و اسوه قراردادن. در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهایى روبه رو هستیم که با گفتار و رفتار خود حادثه‏اى بس بزرگ آفریدند، حادثه‏اى که مى‏توان براى شیعه و مسلمانان بلکه همه جهانیان الگوى مناسب و کارآمدى باشد. عبرت: واژه «عبرت» از ریشه «عبور» و گذشتن از چیزى به چیز دیگر است. به اشگ چشم «عبره» گفته مى‏شود،[۲] چون اشک از چشم عبور مى‏کند. در تعبیر خواب نیز، این واژه به کار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل مى‏کند. به همین مناسبت به حوادثى که به انسان پند دهد «عبرت» گویند، چون انسان را به یک سلسله تعالیم کلّى راهنمایى مى‏کند.[۳]بنابراین، عبرت‏آموزى یعنى از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسى و از آن پند گرفتن است. عبرت‏آموزى از حادثه عاشورا به این معناست که انسان همواره آن را مورد مطالعه قرار داده و جامعه خود را با آن مقایسه کند تا بفهمد در چه حال و وضعى قرار دارد، چه چیزى او را تهدید مى‏کند و چه چیزى براى او لازم است. با این بیان، تفاوت اساسى بین درس و عبرت وجود ندارد؛ چرا که عبرت‏آموزى نوع دیگرى از درس است، امّا درس از راه عبرت‏گیرى. با این توضیح که ما در درس‏آموزى نقطه‏هاى اوج و خوبى‏ها را مى‏بینیم و آن‏ها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفى مى‏کنیم. امّا در عبرت‏آموزى، تنها به خوبى‏ها و الگوهاى مثبت نگاه نمى‏کنیم بلکه بدى‏ها و زشتى‏ها و نامردمى‏ها را نیز مى‏بینیم و از آن به گونه‏اى دیگر درس مى‏آموزیم. به گفته استاد شهید مطهرى: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفید و نورانى، تاریک و سیاه. صفحه سفید قهرمانانى چون امام حسین(ع) و قمر بنى‏هاشم و صفحه سیاه قهرمانانى چون یزید، ابن زیاد و عمر سعد دارد. در بحث عبرت‏ها به صفحه سیاه و تاریک و جنایت‏هاى آنان نیز توجّه‏مى‏شود.

 

  1. اهمیت بحث در اندیشه اسلامى

 

هر چند برخى درس‏آموزى و عبرت‏گیرى از تاریخ را نفى کرده‏اند،[۴] ولى بر اساس بینش اسلامى، این موضوع مورد تأیید و تأکید منابع دینى ماست. قرآن و روایات در بسیارى از موارد ما را به درس‏آموزى و عبرت‏گیرى از تاریخ فرا خوانده‏اند. از باب نمونه: قرآن پس از طرح داستان حضرت یوسف و برادرانش و همچنین انحراف زلیخا و عفاف و پاکدامنى یوسف و دیگر مسائل مى‏فرماید:
«لقد کان فى قصصهم عبره لاولى الالباب؛[۵]
در قصه‏هاى آنان براى صاحبان خرد عبرت است.» امامان بزرگوار شیعه نیز بر این مسأله تأکید کرده‏اند. به عنوان نمونه: على(ع) به یکى از کارگزارانش مى‏نویسد:
«و اعتبر بما مضى من الدنیا لما بقى منها، فان بعضها یشبه بعضاً و آخرها لاحقٌ باوّلها؛[۶]
از گذشته دنیا، براى مانده و آینده آن پند و عبرت گیر. چرا که پاره‏هاى تاریخ با یکدیگر همانندند و پایانش به اوّلش مى‏پیوندد.» آیات و روایات در این باره فراوان است. در این‏جا به همین دو نمونه بسنده مى‏کنیم.

 

  1. ابعاد بحث

 

عبرت‏هاى عاشورا، از دو زاویه درخور بحث و بررسى است: الف. از بعد تاریخى: از این بعد محقّق با مطالعه و تحلیل چند مقطع از تاریخ اسلام به علت یا علل این فاجعه بزرگ دست مى‏یابد. چرا که این قیام بزرگ بدون مقدمه و زمینه قبلى نبود بلکه مقدمات بسیار از دیر زمان زمینه‏هاى آن را فراهم کرده بود. بنابراین، اگر از این بعد بخواهیم به این رویداد نگاه کنیم باید به حدود پنجاه سال پیش از آن برگردیم و پس از بررسى حوادث گذشته به تحلیل روى کارآمدن یزید و فاجعه عاشورا بپردازیم. ب. از بعد نظرى: در این‏جا به اصول و عواملى که در این رویداد نقش داشته‏اند باید پرداخته شود. به دیگر سخن، در فرهنگ اسلامى، تعیین سرنوشت جامعه و تاریخ به دست انسان است:
«ان الله لا یغیّر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم.[۷]
ذلک بان الله لم یک مغیراً نعمه انعمها على قوم حتى یغیروا ما بانفسهم.»[۸] جامعه و تاریخ همانند دیگر پدیده‏ها داراى ضابطه و قانون است، و قوانین حاکم بر آنها همانند قوانین حاکم بر دیگر پدیده‏ها ثابت و غیر قابل تغییر است:
«و لن تجد لسنّه الله تبدیلا.»[۹] خداوند حتى به جامعه مؤمنان خطاب مى‏کند که اگر آنان از ایمان خویش روى برگردانند طولى نخواهد کشید که گروهى را جایگزین آنان خواهد کرد.[۱۰] بر این اساس پیدایش، بقا، رشد و حرکت و نابودى جوامع در گذشته و حال و آینده پیرو اصول و قانونهایى است که با دقت در منابع و متون دینى مى‏توان به پاره‏اى از آن‏ها و یا همه آن‏ها دست یافت. در این گفتار، در صدد بیان و تشریح این اصول نیستیم، بلکه مى‏خواهیم با مطالعه تاریخ، اصولى و عواملى را که سبب رویداد عاشورا شده‏اند شناسایى کنیم. در این نگاه هر چند مطالعه و تحلیل مقاطع گذشته تاریخ در پنجاه سال پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) براى پژوهش‏گر لازم است ولى طرح همه آن ضرورتى ندارد، پژوهش‏گر از آن تحقیقات در این نگاه بهره مى‏گیرد. هر چند هر دو نگاه مفید درس‏آموز است، ولى در این پژوهش حادثه کربلا را از نگاه دوّم مورد بحث قرار مى‏دهیم، یعنى به پاره‏اى از اصول و عواملى که زمینه‏ساز حادثه عاشورا شده‏اند اشاره خواهیم کرد. ۴٫ از قیام عاشورا تحلیل‏هاى گوناگونى ارائه شده است. یکى آن است که عاشورا از اسرار الهى و تکلیفى ویژه براى امام‏حسین(ع) بوده است و هیچ فرد و یا معصوم دیگرى چنین وظیفه‏اى نداشت است.[۱۱] اگر این تحلیل را بپذیریم، سخن گفتن از عاشوراهاى دیگر و همچنین درس و عبرت‏گیرى از رویداد عاشورا در ابعاد گوناگون از جمله در عرصه رفتار سیاسى بى‏معنى خواهد بود، چرا که وظیفه اختصاص مجالى براى الگوبردارى باقى نمى‏گذارد. ولى این تحلیل از سوى متفکران اسلامى، از جمله شهید مطهرى به عنوان یکى از تحریف‏هاى معنوى عاشورا نقد و ردّ شده است.[۱۲] امّا در تحلیل‏هاى دیگر حرکت و قیام امام(ع) مى‏تواند الگو و سرمشق هر مسلمانى به ویژه رهبران جامعه باشد. همان‏گونه که خود آن حضرت خواستار آن بوده‏اند: «و لکم فىّ اسوه».[۱۳] بنابراین، قیام امام‏حسین(ع) از ابعاد گوناگون مادّى و معنوى، فردى و اجتماعى، اخلاقى، سیاسى، نظامى، فرهنگى مى‏تواند الگو و سرمشق باشد. و در نتیجه استنتاج سنّت‏ها و قواعدى از این حادثه در وضعیتى همانند وضعیت روزگار امام‏حسین(ع) امکان‏پذیر خواهد بود.

۲۶۲۹۳۷_۹۸۶

درس‏هاى عاشورا

 

درس‏هاى عاشورا همواره بحثى زنده، حیات‏بخش و حرکت‏آفرین است. هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودى به وقوع پیوست، امّا درس‏هاى آن ویژه زمان و مکان مشخصى نیست. اگر تا دیروز عده‏اى مى‏پنداشتند که عاشورا حادثه‏اى مقطعى است، امروز با توجه به تعالیم عاشورایى امام خمینى و در نتیجه استقرار حکومت اسلامى، باید به عنوان رویدادى تلقّى شود که در طول تاریخ مى‏تواند درس‏آموز بوده و پایه‏هاى ستم و استبداد را از بیخ و بن براندازد:
«واقعه عظیم عاشورا از سال ۶۱ هجرى تا خرداد ۴۲ و از آن زمان تا قیام حضرت بقیهالله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعى انقلاب‏ساز است.»[۱۴] پس از سال ۶۱ هجرى، این رویداد در عرصه رفتار سیاسى الگوى بسیارى از حرکت‏ها شده است: حرکت توّابین، مردم مدینه، قیام مختار، نهضت زیدبن على، قیام محمد نفس زکیّه و ابراهیم فرزندان عبداللّه…تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران به رهبرى امام خمینى همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهى شده‏اند. اقبال لاهورى، استقلال و نجات پاکستان را مرهون قیام عاشورا دانسته است.[۱۵] گاندى، نیز، نهضت عاشورا را الهام‏بخش خود در رهایى هندوستان مى‏داند.[۱۶] ما در این مقال، در صدد تجزیه و تحلیل قیام و انقلاب‏هایى که در پى رویداد عاشورا صورت گرفته‏اند نیستیم و همچنین در پى صداقت و یا درستى و نادرستى این نهضت‏ها نیز نیستیم؛ ما بر آنیم که اشاره کنیم که رویداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سیاسى منشأ حرکت‏هایى علیه حاکمان ستم در دوره‏هاى گوناگون بوده و هست. و در یک کلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حرکت‏هاى حق‏طلبانه و عدالت‏خواهانه بنامیم و بدانیم سخنى به گزاف نگفته‏ایم. مصعب ابن زبیر با این‏که خود را رقیب امام‏حسین(ع) براى حکومت مى‏دانست مى‏گوید: «و ان الاولى بالطف من آل هاشم تاسوا فسنوا الکرام التاسیا[۱۷]
مردان بزرگوارى از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند که براى بزرگان تاریخ نمونه و الگو است.» بسیارى از نویسندگان، شاعران و تاریخ نگاران مسلمان و غیر مسلمان از درس‏آموزى این رویداد براى همه جهانیان سخن گفته‏اند. از باب نمونه یکى از نویسندگان مصرى به نام عباس محمود عقاد، با قلم توانایش در کتاب: «ابوالشهداء حسین بن على(ع)» چنین‏مى‏نویسد:
«نه تنها مسلمانان بلکه غیر مسلمانان از این حادثه درس جوانمردى، ایثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند. از سفیر مسیحى که در همان مجلس یزید به او اعتراض کرد بگیریم تا برسیم به قرون میانه، تا روزگار خودمان.»[۱۸]آرى عاشورا از چنان عمق و غنایى برخوردار است که تا پایان تاریخ، پیام آور ارزش‏هاى والاى انسانى و الهام‏بخش انسان‏هاى آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا دانشگاهى است که همه طبقات از زن و مرد، کوچک و بزرگ، باسواد و بى‏سواد، سیاه و سفید، مسلمان و غیر مسلمان از آن درس مى‏آموزند و در این دانشگاه همواره استادان بنامى چون: حسین بن على(ع)، قمر بنى‏هاشم، زینب کبرى و دیگر عاشورائیان تدریس مى‏کنند. ولى متأسفانه ما تاکنون نتوانسته‏ایم ارزش‏هاى عاشورا را آن چنان که شاید و باید به جوامع جهانى بشناسانیم.

 

در یکى از فیلم‏هایى که بر ضد اسلام به وسیله B.B.C با نام شمشیر اسلام، تهیه شده، بخش مهمّى از آن را عزادارى و سوگوارى‏هاى دوستداران امام‏حسین(ع) تشکیل مى‏دهد. مفسّر این فیلم مى‏گوید:
«باید مراقب بود که اگر این عزادارى‏ها و این همه عشق هدف‏دار شود و به سوى قلب غرب نشانه رود، دیگر هیچ سلاحى نمى‏تواند در برابر آن مقابله کند.»[۱۹] با توجه به سخنان فوق، مهم جهت‏دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس‏هاى آن در ابعاد گوناگون است. فداکارى و ایثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤولیت، صداقت و وفادارى، قاطعیت در راه هدف، دفاع از امامت و ولایت، دفاع و پاسدارى از دین و ارزش‏ها، تولى و تبرى، ستیز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نیکیها، پرهیز از بدیها و زشتیها، انس با قرآن، ترویج فرهنگ نماز، نهراسیدن از نیروى دشمن، پرهیز از سستى و تنبلى در برابر تجاوز به ارزش‏ها، افشاى چهره دشمنان اسلام، توجّه به معنویات حتّى در جبهه جنگ، نفى نژادپرستى، توبه، دعا، استغفار، تسلیم در برابر خدا، قیام براى خدا و…بخشى از درس‏هاى عاشورا است. البته همین درس‏ها کافى است که یک ملّت را از ذلت به عزت برساند و همین درسها مى‏تواند جبهه کفر و استکبار را شکست بدهد. همان‏گونه ملت ایران با الهام از همین درس‏هاى عزّت‏بخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و باز همین درس‏ها بود که نقش خود را در جنگ تحمیلى به نمایش گذاشت. آن چه آوردیم فهرست بخشى از درس‏ها و آموزه‏هاى عاشورا بود. صدها بلکه هزارها هزار درس از رویداد عاشورا مى‏توان آموخت. شرح و تفصیل درس‏هاى یاد شده در این مقال نمى‏گنجد. از این روى، به شرح نمونه‏هایى از درس‏ها در عرصه رفتار سیاسى بسنده‏مى‏کنیم:

 

  1. عدالت‏خواهى و ستم‏ ستیزى

 

ستیز با ستم و ستمگران به ویژه حاکمان ستم و بر پایىِ عدل یکى از درس‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سیاسى است. عاشورا به ما مى‏آموزد که انسان مسلمان نمى‏تواند در برابر ستم و ستمگران سکوت کند و بى‏تفاوت بماند؛ اگر سکوت کرد در حکم همان ستمکار است. امام‏حسین(ع) در یک سخنرانى که در منزل «بیضه» در برابر سپاهیان حرّ فرمودند:
«اى مردم. رسول خدا(ص) فرمود: اگر کسى حاکم ستمگرى را ببیند که حلال خدا را حرام مى‏کند، عهد و پیمان الهى را مى‏شکند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بیدادگرى رفتار مى‏کند، پس با گفتار و کردار در برابرش نایستد بر خداست که این فرد را نیز با همان حاکم ستمکار محشور کند.»[۲۰] آن بزرگوار سپس از بنى‏امیه و پیروان آنها به عنوان نمونه و مصداقى از سخنان پیامبر گرامى اسلام یاد کرده و مى‏فرماید:
«مردم آگاه باشید که بنى‏امیه و اتباع آنها پیرو شیطانند و از پیروى و بندگى خداى بخشنده سرپیچى کرده‏اند، فساد و تباهى را آشکار ساخته‏اند و حدود الهى را تعطیل کرده‏اند و اموال مردم را به خود اختصاص داده‏اند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کرده‏اند. من از هر کس شایسته‏ترم که وضع موجود را تغییر دهم…پس لازم است از روش من پیروى کنید زیرا عمل من براى شما حجّت و سرمشق است…»[۲۱] از سخنان یاد شده چند نکته اساسى زیر استفاده مى‏شود:

 

  1. مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانین دین واجب است. این برنامه باید سر لوحه زندگى امت اسلامى در گستره تاریخ در هر سرزمینى باشد.
  2. سکوت در برابر حاکم ستم، گناهى بس بزرگ و در حدّ گناه همان حاکم ستم است.
  3. حکومت یزیدى از مصادیق حاکمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانین الهى است. از این روى مبارزه با او نیز تکلیف الهى است. امام در نامه‏اى به مردم کوفه مى‏نویسد:

«فلعمرى ما الامام الّا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق، الحابس نفسه على ذات الله؛[۲۲]

به جان خودم سوگند، امام و پیشوا تنهاکسى است که برابر کتاب خدا داورى کند. دادگر و متدین به دین حقّ باشد. وجود خویش را وقف و فداى فرمان خدا کند.» امام‏حسین(ع) در همین نامه سخنان مردم کوفه را که نوشته بودند: «لیس لنا امام؛ ما امام نداریم، تأیید کرده است، چرا که آن بزرگوار یزید را داراى شرایط امامت و حکومت نمى‏داند. زیرا که اجراى حقِّ و عدالت، عمل به کتاب خدا از شرایط امام و حاکم است و یزید هیچ یک از این شرایط را ندارد.

انتهای پیام/ باشگاه خبرنگاران تفکرجوان- محمد بوغنیمه

اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
برچسب ها:
دیدگاهها

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد