امروز

پنج شنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۳

  ساعت

۱۷:۰۰ بعد از ظهر

سایز متن   /

۱۱۱۰-۸۰۰x480

مهدی اولادشهباز نوشت: مشارکت سیاسی از جمله اموری است که سالها از سوی محافل روشن‏فکری بسیار مورد توجه قرار گرفته و از آن به عنوان یکی از مهم‏ترین شاخص‏ های توسعه یاد می‏ کنند، به گونه‏ ای که عدم مشارکت سیاسی به عنوان یکی از نشانه ‏های عقب‏ ماندگی کشورهاست.
انتخابات بارزترین نماد مشارکت سیاسی شهروندان یک منطقه بوده و از مهمترین جلوه های زندگی سیاسی انسان معاصر محسوب می شود.
کارشناسان علوم سیاسی و اجتماعی مشارکت سیاسی را در جامعه به دو دسته تقسیم می کنند: مشارکت مطلوب و مشارکت نامطلوب.
مشارکت مطلوب در جوامع مدرن در قالب احزاب سیاسی و نهادهای اجتماعی هدایت می شود. در این نوع مشارکت مردم نقش برجسته ای در سیاست دارند و از دروندادهای نظام سیاسی و نیز حقوق و تکالیف خود به میزان قابل قبولی آگاهند.
اما در مشارکت نامطلوب و یا مشارکت توده ای و طایفه ای، یک فرد یا اقلیت و نخبه در بالا قرار دارد و یک جماعت سازماندهی نشده در پایین. در این حالت مردم بی پناه، بی سر و سامان، بی اراده و فاقد هرگونه نهادهای مدنی که بتواند به او پناه دهد و مسیر سیاسی اش را مشخص کند، به صورت کاملاً انفعالی، ناخواسته و گاه به اجبار جهت حمایت و یا نفرت از یک امری سیاسی مطابق سیاستها و استراتژی های که از بالا ساماندهی می شود، بسیج می شوند و به خیابانها می ریزند.
چون این نوع مشارکت با آگاهی و آزادی همراه نیست و بی شکل و بی قواره است، نمی تواند جوابگوی مسایل مشارکت به معنای واقعی باشد. از سویی، جامعه مسجدسلیمان در برهه خاصی از تاریخ خود واقع شده است که نیاز مبرمی به توسعه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متوازن دارد. این در حالی است که موانعی نیز بر سر راه آن مشاهده می‌شود. یکی از این موانع، قوم گرایی و طایفه گرایی است که در مسجدسلیمان وقت انتخابات شوراهای اسلامی یا مجلس شورای اسلامی نه تنها در تقابل با احزاب عمل می‌کنند بلکه جایگزین آن‌ها می شوند.
گروهی از شهروندان به جهت پیوستگی قومی، طایفه ای و یا به هر دلیل دیگر اگر احساس کنند که به حقوق آن‌ها بی توجهی شده و از جانب گروه‌ها و قبایل و طوایف بزرگ‌تر نادیده گرفته می‌شوند. دیگر انگیزه های لازم را برای مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی شهر را از دست می دهند و به شهروند درجه دوم سقوط کرده، به حاشیه رانده می شوند و در نتیجه ی احساس محرومیت حس محله گرایی، قبیله گرایی و طایفه گرایی این طیف از شهروندان تقویت می‌شوند.
حقیقت این است که بخش عمده ی تاریخ مسجدسلیمان را کشمکش‌های قبیله ای و طایفه ای تشکیل داده و این وضعیت بر ذهنیت تاریخی و فرهنگ سیاسی ما اثر گذاشته است. استمرار این فرهنگ سیاسی در مسجدسلیمان جهت دهنده رفتار سیاسی افراد بوده و نشان می‌دهد که این وضعیت معمولاً مانع تفکر، تحلیل و تصمیم گیری درست سیاسی شده به طوری که نفع قبیله و طایفه و عشیره بر مصلحت جامعه و شهر برتری می‌یابد. همچنین عامل خویشاوندی به عنوان یکی از منابع قدرت، مانع جدی بر سر راه شایسته سالاری واقع می شود و در چنین شرایطی تعصبات مورد اشاره، مانع از وفاق اجتماعی و مشارکت‌های مدنی و سیاسی سالم می‌شود.
این وضعیت بی گمان با تمدن و دنیای مدرن در تناقض است. این عصبیت و برتری‌طلبی طایفه ای جریان فکری و سیاسی را به نام طایفه گرایی و قبیله گرایی ایجاد می‌کند که در جریان بحث انتخابات نمایندگی مجلس شورای اسلامی، و شورای شهر و یا گزینش‌ها و عزل و نصب‌های اداری با وضوح بیشتری آشکار می‌شود. بی گمان انتخابات بر اساس چنین تفکر و میزانی راه را برای برگزیدن افراد توانمند و شایسته دشوار می‌سازد و بکارگیری افکار و اندیشه های خلاق را با تنگنا روبرو می‌کند.
طایفه گرایی به معنای به کار گماردن خویشان و افراد طایفه در راس مناصب اجرایی بدون توجه به شایستگی، توانایی و دانایی بوده و با هدف تقسیم پست‌ها و مناصب مختلف به عنوان غنیمت در میان خویشان و اطرافیان خود می باشد. زیرا که مردم یک طایفه عملاً مشاهده می‌کنند در زمان فلان نماینده، بستگان او بدون توجه به شایسته سالاری، به پست‌های کلیدی شهر و حوزه انتخابیه منصوب شده‌اند و به طوایف و قبایل دیگر و حتی نخبگان توانمند آن‌ها نیز توجه نشده است.
در این نگاه اگرچه در انتخابات فرد شایسته را می‌شناسیم ولی به صرف اینکه وابستگی طایفه ای به ما ندارد او را انتخاب نمی‌کنیم. از طرفی افرادی که با کمک طایفه به مقاماتی دست می‌یابند پس از پیروزی می‌کوشند تا دست سایر اعضای قوم و خویش را بگیرد تا آن‌ها نیز از مزایای اجتماعی برخوردار شوند. این یعنی انحراف از ارزش‌های دینی و شایسته‌سالاری است که آثار منفی و آسیب این وضعیت می‌تواند برای سالهای طولانی جامعه ما را گرفتار و اسیر تبعات ناهنجار خود نماید. در حالیکه طبق معارف اسلامی شایسته ترین افراد با تقوا ترین آنهاست.
متأسفانه در نبود احزاب و تشکل‌های مدنی این پدیده نادرست حتی به افراد تحصیل کرده سرایت کرده است، آن‌ها هم به خاطر به دست آوردن منافع شخصی و پست و مقام به کاندیدای طایفه ای رأی می‌دهند و متاسفانه این وضعیت به موضوع قومیت گرایی و قبیله گرایی مشروعیت می‌بخشد وآن را نهادینه می کند و نخبگان فاقد طایفه و عشیره را به حاشیه می‌راند.
پر رنگ ‌تر کردن ارزش‌های قبیله و طایفه در بحث انتخابات و اداره شهر و بازگشت دوباره به ارزش‌های جوامع سنتی و ملوک الطوایفی قرون وسطایی است که جامعه مسجدسلیمان بیش از چند دهه در تلاش برای گذر از آن دست و پنجه نرم می کند وبا هیچ مبنا و معیار دینی علمی و انسانی سازگار نبوده و اجحافی بزرگ بر نخبگانی است که دل در گرو توسعه و پیشرفت شهر دارند.
چه باید کرد؟
این سئوال و خواسته های درونی افرادی است که سالها در این منطقه ی زرخیز رحل اقامت افکنده اند و از عقب ماندگی شهر و منطقه شان غمگین و پژمرده شده اند.
البته قصد بنده در این بادی نوشتن مقاله و یا ارائه راه کار برای خروج از قوم گرایی و طایفه گرایی نیست. بلکه این نوشته رنگ و کاراکتر فراخوان عمومی دارد و از این روش خواستیم فرهیخته گان شهر را به چالش بکشیم و استدعای بنده از خوانندگان محترم بالاخص تحصیل کردگان و فرهیختگان این است که با ارائه نظرات کاربردی برای برون رفت از این پدیده شوم و رسیدن به یک نقطه ی مشترکی که سالها بر مسجدسلیمان زرخیز سایه محرومیت افکنده است. زیرا که مسجدسلیمان در مقایسه با سایر مناطق محروم استان و کشور تفاوت های بسیار دارد و محرومیت در این منطقه بیشتر از جنس نرم افزاری است تا سخت افزاری. این منطقه مانند مناطق محروم کویری و کوهستانی صعب العبور و لم یزرع ایران نیست که از لحاظ منابع طبیعی و خدا دادی محروم تلقی شود. محرومیت این منطقه عدم شایسته سالاری بوده که منجر به بروز بحران مدیریتی در شهرستان شده است.
در اینجا به بعضی از راه کارهای عملی برای خروج از بحران طایفه گرایی اشاره می شود:
۱٫بهترین و مطمئن ترین راه مبارزه با این پدیده شوم تقویت احزاب و تشکل‌های مدنی است.
۲٫تشکیل و تقویت تشکل های صنفی از قبیل، تشکل های دانشجویی، تحصیل کردگان، مدرسین و معلمین و بازاریان، برای جایگزینی بر احزاب سیاسی، تحصیل کردگان منطقه بدون در نظر گرفتن طایفه و تیره خود می توانند با یک کار عملیاتی و گردهم آمدن در قالب تشکلات صنفی جای این نقیصه را پر کنند. و در این صورت است که افسار هدایت انتخابات در مسجدسلیمان از دست بعضی از ریش سفیدان بی سواد و دلالان انتخاباتی گرفته و بر عهده جوانان تحصیل کرده گذاشته می شود.
۳٫تشکیل جلسات متعدد در محله ها و روستاهای اطراف شهرستان و روشنگری همشهریان و تاکید بر انتخاب احسن و بر مبنای شایسته سالاری.
۴٫برگزاری جلسات با کاندیداها و آشنایی با اهداف و برنامه های آنان. زیرا با شناختی که از بعضی از نمایندگان قبلی مسجدسلیمان داریم به ضرس قاطع می توان گفت که آنان هیچ برنامه مدونی برای ۴ سال نمایندگی در مجلس و شورای شهر نداشته اند و بیشتر وقت های دوران نمایندگی شان در روز مره گی تلف شده است.

مهدی اولادشهباز

این مطلب بنا به درخواست مخاطب منتشر شده و شبکه خبری تفکر جوان هیچ مسئولیتی را در قبال این مطلب ندارد.

حوزه یادداشت شبکه خبری تفکر جوان

انتهای پیام/

اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
برچسب ها:
دیدگاهها

دیدگاه ها (۲ دیدگاه)

  1. سیروس اسدپور

    به نام خدا
    تشکر میکنم از آقای اولادشهباز که چنین مطلبی که حرف و سخنان نخبگان خاموش این شهر هست را گفتن .امید وارم که نخبگان این شهر از خواب غفلت بیدار شوند

    • سرپرست

      یاسلام؛
      از نظر شما کمال تقدیر و سپاس را داریم.
      شما هم می توانید مطالب خود را برای ما ارسال فرمائید تا در حوزه یادداشت ها درج شود.

      ایمیل ما: noavarannewskhouzstan@gmail.com

      حوزه یادداشت های شبکه خبری تفکر جوان

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد