**یادداشتی کوتاه- افسوس که عمر چه زود می گذرد و ایام به زودی سپری می شود مثل اینکه همین دیروز بود سال ۱۳۳۵ با شور و شوقی زایدالوصف خبرنگاری را با روزنامه وزین فریاد خوزستان به مدیریت شادروان سید عبدالمجید وکیل زاده ابراهیمی شروع کردم خدایش رحمت کند مردی شجاع و روزنامه نگاری توانا و انسانی وارسته بود . مساعدت ها و همکاری های وی مشوق این خدمتگذار گردید . در آن روزگاران که محمولات پستی و نشریات از طریق هندیجان با استر و الاغ به دیلم حمل می گردید هرچند گاهی با وجودی که نه وسائط نقلیه امروزی بود و نه جاده ارتباطی از دیلم با هزاران مشقت ۷۲ کیلومتر جاده دیلم هندیجان را که پر از خاک و دست انداز بود طی می نمودیم . خود را به هندیجان می رسانیدیم و از هندیجان و ماهشهر راهی اهواز می شدیم . در آن موقع مسافران با قایق های کوچک که به اصطلاح محلی بلم می گفتند به آن طرف رودخانه هندیجان می رفتند . هندیجان که می رسیدیم مهمان همکار ارجمند و ارزشمند خود جناب رفیع علوی نژاد که آن موقع خبرنگار فریاد خوزستان در هندیجان بود و قلمی توانا داشت و بعدا شهردار هندیجان شد و منشا خدماتی گردید و هم اکنون ساکن اهواز است بودیم . این انسان وارسته با مهربانی خاص پذیرای ما بود . بگذریم اطاله کلام نشود ، اهواز که می رسیدیم خسته و کوفته و از راه رسیده به مجردی که در مسافرخانه قصر شیرین و بعضا هتل پارک نو اقامت می نمودیم با خوردن یک لیوان آب آن روز اهواز تماس خستگی ها از تنمان در می رفت . اهواز و رودخانه کارون آن زمان شب ها منظره جالبی داشت حالا چه عرض کنیم ، ریزگردها که مهمان ناخونده خوزستانی ها به ویژه اهوازی ها است زندگی را بر آنان سخت و دشوار نموده . آنانی که دستشان به دهانشان می رسد سعی می کنند از اهواز مهاجرت کنند ولی همه که نمی توانند شهر و دیار خود را ترک کنند . مسئولین استان جهت رفاه مردم مرتب اعلام تعطیلی مدارس می کنند یا ساعت کاری ادارات را کاهش می دهند این کارساز نیست.
علاجی کن که از دلم خون نیاید
سرشک از رخم پاک کردن چه حاصل
انشاءالله رئیس جمهور محترم و سایر مقامات ذیربط کشوری در جهت این معضل دردناک چاره اندیشی کنند و برای همیشه رفع این وضعیت غیر قابل تحمل نمایند .
آمین یا رب العالمین
پرویز خلیجی -روزنامه نگار